در گلوی من ابر کوچکیست...
انگشتان تازه میخاهم تا جور دیگر بنویسم...
در گلوی من ابر کوچکیست...
انگشتان تازه میخاهم تا جور دیگر بنویسم...
آواز بلندی تو و کس نشنودَت باز
بیرونی از این پرده تنگ شنوایی
پیوندها
من
خونه
معلم بازی
اگه میخای چیزی بگی
592- دارم به آخر میرسم، از اون ور شب اومدم
شنبه, ۱۴ خرداد ۱۴۰۱، ۰۲:۳۰ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۱/۰۳/۱۴
از نشانه های کِبَرِ سن
به جون خودم
شاید باورت نشه ولی